سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

ریشه ها و علل بی حوصلگی

    نظر

بی حوصلگی من دلایل مختلفی دارد.

1- عجول هستم.

دخترم از من می‌خواهد در آشپزی به من کمک کند و مثلا تخم مرغ‌ها را بشکند، من قبول می‌کنم اما از اینکه  دائم تخم‌مرغ را به لبه کاسه می‌کوبد یا خالی کردن تخم مرغ در کاسه را طول می‌دهد و بعد از شکستن هر تخم مرغ می‌خواهد دستش را بشوید، در حالی که مثلا روغن در تابه داغ شده ... صبرم زود تمام می‌شود و به زور بقیه تخم مرغها را خودم می‌شکنم و کاری را که خوب شروع شده بود با یک پایان بد تمام می‌کنم، چون کمی صبر ندارم!

2-ذهنم مشغول موضوعات مختلف است.

مثلا وقتی دارم خانه را نظافت می‌کنم و حسابی سرم شلوغ است همسرم تلفن می‌زند و از من شماره کسی یا شماره حساب می‌خواهد، اولین عکس‌العمل من (در ذهنم وقت گیر آوردی!) و اینکه حالا الان خیلی کار دارم چرا قبلا نگفتی و از این دست است. معمولا با تندی و بد اخلاقی یا با بی میلی!

3- خودمحور و خودخواه هستم.

دخترم از من می‌خواهد او را ببرم بیرون تا دوچرخه سواری کند، تلویزیون هم برنامه ای دارد که من دوست دارم دنبال کنم، اما دخترم را می‌برم، دخترم به جای دوچرخه بازی دائما نق می‌زند که دوستهایش نیستند و نه بازی می‌کند نه حاضر است برگردیم! (در ذهنم فکر می‌کنم تلویزیون مهم است یا دوچرخه بازی ) و حتی وقتی دوچرخه بازیش را شروع می‌کند من اصلا حوصله ندارم که تشویقش کنم یا حواسم را به کارش بدهم.

4- آستانه تحملم پایین است.

از دخترم می‌خواهم از یخچال برای خودش بستنی بردارد. همین طور که مشغول برداشتن و انتخاب است در یخچال باز است. من نمی‌توانم تحمل کنم و بلافاصله وارد عمل می‌شوم و بستنی را به او می‌دهم. خیلی کارهای دیگر هم همینطور است یعنی در حین انجامش من خیلی سریع از راه می‌رسم و انجامش می‌دهم. یک تندی و عجله‌ای در کارم است که الان رگه هایی از این عجله را در کار دخترم هم می‌بینم.

5- وقت ندارم.

من معمولا برای خیلی کارها وقت نمی‌گذارم و دوست دارم به سرعت انجام شود. یعنی مشکل من کمبود وقت نیست بلکه عدم تخصیص وقت است. سریع غذا می‌پزم سریع دوش می‌گیرم سریع آماده می‌شوم و اینها متاسفانه از سرعت عمل من نیست بلکه از بی‌حوصلگی من است.

 6- یاد نگرفته‌ام در حین انجام کاری لذت ببرم

من هنوز از لذت بردن در زندگی خیلی به دورم. در همه کارهای من عجله برای رسیدن به نتیجه است. مثلا من بافتنی کردن را خیلی دوست دارم اما آنقدر که برایم اهمیت دارد که کارم تمام شود و نتیجه‌اش را ببینم کمتر از خود بافتنی کردن لذت می‌برم. همه‌اش در حال دویدن هستم برای رسیدن، بدون اینکه از دویدن لذت ببرم و بدون اینکه حتی وقتی رسیدم غرق لذت شده باشم!

7- عدم برنامه‌ریزی

این موضوع نه تنها باعث بی‌حوصلگی بلکه عصبانیت و هزار مشکل دیگر است. گاهی وقتها عدم برنامه‌ریزی باعث می‌شود که به موقع به همه کارها نرسم و بر فرض وقتی دخترم از من می‌خواهد کاردستی درست کنیم همینطور با عجله و بی‌حوصله و برای رفع تکلیف کاری را انجام بدهم تا به کارهای دیگر هم برسم.

8- به بی‌حوصلگی عادت دارم

بعضی وقتها بی‌حوصلگی من اصلا به خاطر موارد بالا نیست یعنی بعضی وقتها همه چیز خوب است اما از روی عادت بی‌حوصله هستم.